۱۳۹۱ مهر ۲۵, سه‌شنبه

خاتمی: تاختن یا نواختن


سخن عمده من با کسانی است که همواره نقاط منفی را می بینند و قضاوت می کنند و فقط در تلاش برای کوبیدن افراد هستند.
گرچه عده ای نیز هستند که فکر می کنند تنها راه اثبات وجود، مخالفت با هر کس و هر چیز است، شاید اگر همه بر خاتمی می تاختند، همین دوستان! کمپین حمایت از خاتمی راه می انداختند تا این گونه باز مخالفت کنند.








در این نوشته بر آن نیستم که از خاتمی دفاع کنم، آنچه در نظر دارم، یادآوری و نقد کارها، نکات مثبت و منفی اوست.

در اینکه "ای کاش این سیستم حکومتی اسلامی وجود خارجی نداشت" شکی نیست، ولی واقعیت انکارناپذیر این است که وجود دارد و همه ما در قالب وجودی این حکومت، نقد کرده و می نویسیم.
آنچه مرا بر آن داشت این سیاهه را بنویسم، یادداشت های تبریک تولد عده ای برای خاتمی و نیز واکنش عده ای دیگر علیه این تبریک ها بود.

در نظام جمهوری اسلامی ایران، روحانیت نقش عمده ای از ابتدای انقلاب داشته و دارند.
به جز بنی صدر و احمدی نژاد، بقیه روسای جمهور همه روحانی بوده اند.
خاتمی نیز روحانی است ولی دلیلی بر این نیست که همه آنها مانند هم رفتار کرده و واکنش های مشابهی را در داخل و خارج از کشور بر انگیخته باشند.
بگیر و ببند های زمان صدارت هاشمی رفسنجانی و نیز خامنه ای، در زمان خاتمی به حد اقل رسید.
آشکار شدن قتل های زنجیره ای در زمان ریاست جمهوری خاتمی، که از قبل از آغاز به کار او شروع شده بود، دلیلی بر این نشد که آن را پنهان و یا به اصطلاح ماست مالی کند، برای اولین بار در طول حکومت جمهوری اسلامی، یک رئیس جمهور، جنایاتی را که محصول یک وزارتخانه تحت مسئولیت او بود افشا و علنی کرد و مسئولیت آن را صادقانه به عهده گرفت.

حمایت قاطع رای دهندگان به خاتمی، پتانسیلی را برای او ایجاد کرد که حتی رسانه ملی نظام نیز از او به عنوان رئیس جمهور منتخب یاد می کرد، پتانسیلی که او می توانست از آن به بهترین شکل استفاده کند ولی جسارت و شجاعت کافی را نداشت و این فرصت را از دست داد که باعث روی گردان شدن عده ای از حامیان او شد.

زیرساخت های بنیادین کشور در زمان خاتمی تقویت شد، روزنامه ها آزاد تر بودند و شاید بتوان گفت جزو معدود دفعات آزادی مطبوعات در طول تاریخ یک صد سال گذشته بود.
کتاب ها، فیلم ها و آثار موسیقی متعددی که سالهای قبل انتشار آنها ممنوع بود و نیز بعد از خاتمی نیز ممنوع شد، در زمان او اجازه نشر یافتند.

با اینکه قیمت فروش نفت نسبت به نرخ پیش بینی شده در بودجه پایین تر آمد، ولی در پایان دوره صدارت او، صندوق ذخیره ارزی پر بود (بر عکس فروش گران نفت و درآمد هنگفت حاصل از فروش آن در دوره احمدی نژاد، با این تفاوت که به گفته خود مقامات، در حال حاضر صندوق ذخیره ارزی کاملا خالی است).
ارج و قرب ایرانی بودن در جهان در زمان خاتمی به شدت افزایش یافت. می توان سخنرانی تاریخی او در سازمان ملل که در آن، سال 2001 را سال گفتگوی تمدن ها نامید که از طرف سازمان ملل نیز تایید و با حمایت قاطع و تشویق نمایندگان کشورهای جهان روبرو شد را با سخنرانی های احمدی نژاد مقایسه کرد که برای صندلی های خالی ایراد می شد تا تفاوت این دو را بهتر حس کرد.

طی سفری که به اتریش داشت، بورسیه ای برای دانشجویان ایرانی ایجاد شد که تنی چند از دوستان نویسنده این متن، از آن زمان مشغول تحصیل در آن جا شدند و ماندند.

در تولید گندم به خودکفایی رسیدیم و جشن ملی برگزار شد، موضوعی که متاسفانه با عدم حمایت دولت بعدی، از بین رفت و دوباره وارد کننده گندم شدیم.

در زمان خاتمی و در پی سیاست خارجی مبتنی بر احترام متقابل او بود که مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه آمریکا به دلیل  دخالت کشورش در جریان کودتای 28 مرداد بر علیه مصدق رسما عذر خواهی کرد.
او کسی بود که می دانست چه می گوید، از چه ادبیاتی استفاده می کند و نه تنها گفتار او هزینه ای را برای کشور به ارمغان نیاورد، بلکه بسیاری از مشکلات به وجود آمده از دولت های قبلی را نیز برطرف کرد.
.
واقعیت این است که دموکراسی یک شبه ایجاد نمی شود و نیازمند زمان است.
کسی ادعا نمی کند که دولت خاتمی بهترین بود و مدینه فاضله ساخت و همه ارکان دموکراسی ایران را فراهم کرد.

در زمان مجلس محافظه کار پنجم، اکثر لوایح دولتش رد می شدند و در مجلس اصلاح طلب ششم نیز، لوایح تایید شده مجلس توسط شورای نگهبان از رده خارج می شدند.
در عمل، رهبر، قوه مقننه (دوره پنجم) و قضائیه همه هم و غم خود را بر علیه سیاست های او گذاشته بودند. با تمام این اوصاف، تلاشش را کرد تا بتوانیم تمرین دموکراسی کنیم، هرچند بسیاری از جمله خود من نیز بر این باورم که می توانست بیشتر کار کند و صریح تر عمل کند.

اگر خاتمی کمترین جسارت احمدی نژاد را در مقابل رهبری نظام داشت، می توانست کارهای بیشتری بکند. گرچه شاید در این صورت کارشکنی های وقت، چند برابر شده و فرجه کمترین تغییرات بعمل آمده نیز از او ستانده می شد.

اینها را وقتی بهتر متوجه شده و لمس می کنیم که در آنجا و در داخل گود باشیم و با گوشت و پوست و استخوان، جو موجود را درک کرده باشیم، این سخن من بر علیه دوستان خارج نشین نیست (که خودم نیز اکنون از آن دسته هستم)، چون طبق همان مثل "شنیدن کی بود مانند دیدن" نمی توان آنچه که در داخل ایران می گذرد را به طور کامل از طریق رسانه ها پی گیری، رصد و لمس کرد.

در این چند سال گذشته که من نیز مانند همین دوستان در خارج از ایران هستم، هر از گاهی با بعضی گفتمان ها و موضوعات بحث مواجه می شوم که گویی این دوستان در یک کره دیگر سکونت دارند و بعضی موضوعات مورد بحث، دهه ها قبل مورد بحث و گفتمان درون ایران بوده است و اینک از درجه اعتبار ساقط بوده و سال های دوری است که تاریخ مصرفشان گذشته است، مانند شعار های فراچپی که شاید 40 یا 50 سال پیش توسط تاواریش ها! مطرح می شده و اکنون در قرن بیست و یکم نیز!! بعضا تکرار می شوند. مطمئنا اگر این بحث مورد مثال در داخل کشور انجام شود، شکی ندارم که شنوندگان این جملات قصار به گوینده نگاه خاصی خواهند کرد که همه ما معنی این نگاه ها را نیک می دانیم.

سخن عمده من با کسانی است که همواره نقاط منفی را می بینند و قضاوت می کنند و فقط در تلاش برای کوبیدن افراد هستند.
گرچه عده ای نیز هستند که فکر می کنند تنها راه اثبات وجود، مخالفت با هر کس و هر چیز است، شاید اگر همه بر خاتمی می تاختند، همین دوستان! کمپین حمایت از خاتمی راه می انداختند تا این گونه باز مخالفت کنند.

اگر قصد قضاوت داریم، هر دو وزنه مثبت و منفی را در ترازو بگذاریم نه اینکه چشم بر برخی واقعیت ها بسته و به دیدن کفه منفی ترازو اکتفا کنیم.
برآیند دوره او و دیگران قبل و بعد از او را صادقانه مرور کنیم.

خاتمی پیامبر نبود، بهترین نبود، در کنار پندار، گفتار و کردار نیکش، ضعف بسیار داشت که کسی آنها را انکار نمی کند ولی واقعیت این است که دستاورد 8 ساله ریاست جمهوری او در زمینه های مختلف، قابل انکار و پنهان کردن نیست، حتی اگر به مذاق برخی دوستان و دشمنانش خوش نیاید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر