۱۳۹۲ تیر ۱۴, جمعه

آنالیز کیفیتی رای دهندگان و تحریمیان انتخابات

اختلاف خلق از نام اوفتاد
چون به معنی رفت آرام اوفتاد

م. خیابانی، حامد راد

یکی از ویژگی های چالش برانگیز و بارز انتخابات اخیر ایران تقسیم کردن ایرانیان در سراسر جهان به گروه های مختلفی بود که هریک دیدگاه خاص خودشان را داشتند؛ عده ای تا لحظه ی آخر کوشیدند از دیدگاه خود دفاع کنند و دیگران را هم با خود همسو کنند، عده ای هم که آزاداندیش تر بودند به جای اصرار بر نظر خود نظرات دیگران را نیز شنیدند و به مرور و با بررسی استدلال های دیگران نظرشان را تغییر دادند (هر نظری که داشتند). چه آنهایی که به هر دلیلی در انتخابات شرکت کردند و چه آنهایی که به هر دلیلی رأی ندادند علی رغم تفاوت دیدگاه هایشان یک نگرانی مشترک داشتند و آن «ایران» بود. با این حال، اختلاف نظرها سبب شد عده ای که نظرات متفاوتی داشتند در میان هیاهوی ایجاد شده صدای همدیگر را به درستی نشنوند و گاهی حتی کار به اتهام زدن و توهین و رفتارهای غیر مدنی کشید، غافل از آن که اختلاف تنها در روش ها و مسیرهای انتخاب شده و بیشتر از آن در ظاهر امر بود و اکثریت این گروه مشی مشترکی داشتند. در این نوشته سعی می کنیم دیدگاه های متفاوت رأی دهندگان و تحریمیان و دلایل هرکدام از آنها را به صورت خلاصه و جمع بندی شده بیان کنیم تا اشتراکات گروه های مختلف در اهداف و رویکردها، علی رغم ظاهر متفاوت قضیه روشن شود، و در انتها به نتیجه ی ماجرا اشاره کنیم که اکنون اهمیت دارد.


1- رأی دهندگان در داخل کشور:
الف – وابستگان اعتقادی یا منفعتی به نظام: در این که نظام هنوز طرفدارانی دارد و این عده بر اساس باور قلبی به نظام و انقلاب رأی دادند تردیدی نیست، برخی از آنها تکلیف شرعی خود می دانستند که در انتخابات شرکت کنند و برخی آن را وظیفه ی ملی می دیدند، عده ای نیز منافعی دارند.

ب – کسانی که سیاست فی نفسه برایشان مهم نیست اما تأثیرش را در زندگی خود می بینند: این گروه تأثیر شخصی که انتخاب یا حتی انتصاب می شود را در زندگی روزمره ی خود حس می کنند و همین باعث شده در انتخابات شرکت کنند تا کسی انتخاب شود که تأثیر مثبتی در جامعه داشته باشد.

ج – رأی دهندگان برای عدم انتخاب یک نفر: این عده کسانی هستند که صرفاً رأی دادند تا یک کاندیدا انتخاب نشود و از تأثیرات مخرب انتخاب او در امان باشند.

د – کسانی که این انتخابات را نوعی رفراندوم برای تأیید یا رد سیاست های نظام می دانستند: این عده حقوقشان را از طریق حق مدنیِ رأی دادن پی گیری کردند؛ چه آنها که می خواستند مشروعیت و صلاحیت نظام را با رأی دادن خود اثبات کنند و چه آنها که در نقطه ی مقابل قرار داشتند و رأی دادن به نامزد منتقد سیاست های کنونی را تنها راه مدنی و عقلانی برای تغییر و نشان دادن اعتراض خود به وضعیت موجود می دیدند. بسیاری از آنها حتی با نظام و سیاست هایش مخالفند ولی تنها روش منطقی و عملی موجود برای ابراز مخالفت را صندوق رأی می دانند. بیشتر افراد این گروه رأی دادن را تأیید نظام نمی دانند و نه برای لبیک به دعوت رهبری بلکه با انگیزه ی رد سیاست های او در انتخابات شرکت کردند. با توجه به حمایت اصلاح طلبان و اشخاصی چون هاشمی و خاتمی و دعوت آنان برای شرکت در انتخابات، و ائتلاف این طیف و انصراف عارف، می توان گفت که این گروه تعداد بسیار زیادی از شرکت کنندگان در انتخابات را در بر می گیرد که شمار آنان با استناد به نظرسنجی های مختلف بطور تصاعدی در روزهای واپسین قبل از انتخابات افزوده شد. رد صلاحیت هاشمی نیز مزید بر علت شد و بر محبوبیت وی افزود و حمایت او از روحانی به جذب آرای بیشتر برای کاندیدای این طیف منجر شد. این مسأله نشان داد که هنوز اصلاح طلبان دارای قدرت تأثیرگذاری بر جامعه هستند حتی اگر بر کرسی قدرت نباشند، برعکسِ اصول گرایان که در اردویشان هرج و مرج حاکم بود و نهایتاً نتوانستند جمیع حامیانشان را متحد کنند و آرایشان شکسته شد.

2- تحریم کنندگان انتخابات در داخل کشور:
الف – کسانی که بر اساس تجربه ی انتخابات قبلی و تقلب بزرگ و حوادث بعدی آن و عدم اعتماد به حکومت برای اجرای صحیح انتخابات و شمارش آرا و نگرانی از تقلبی دیگر رأی ندادند.

ب – آنهایی که در دوره های قبل نیز رأی نداده بودند و به برگزاری انتخابات واقعی در ایران اعتقادی ندارند و در هیچ انتخاباتی شرکت نمی کنند.

ج – کسانی که با سیاست سر و کاری ندارند یا حداقل کمتر به آن می پردازند.

د – عده ای که رأی نمی دهند تا مشروعیت حکومت افت کند و از این طریق باعث سرنگونی حکومت شوند. این عده رأی دادن را تأیید صلاحیت نظام می دانند.

3- رأی دهندگان در خارج از کشور:
الف – همان گروه از حامیان و وفاداران به نظام که در خارج از کشور سکونت دارند (مانند گروه الف رأی دهندگان داخل کشور).

ب – کسانی که جدا از سیاست های نظام در انتخابات شرکت می کنند تا یکی از کاندیداها با توجه به سلیقه ی شخصی شان انتخاب شود (مانند گروه ب رأی دهندگان داخل کشور).

ج – گروهی که برای عدم انتخاب یکی از کاندیداها به یک کاندیدای دیگر رأی دادند (مشابه گروه ج رأی دهندگان داخل کشور).

د – رفراندومی ها (مانند گروه د رأی دهندگان داخل کشور)




4- تحریم کنندگان (یا محرومان از) انتخابات در خارج از کشور:
الف – گروهی که به برگزاری انتخابات صحیح اعتقادی ندارند و انتظار تقلب داشتند. عده ای از این گروه کسانی بودند که در دوره های قبلی در انتخابات شرکت کرده بودند.

ب – آنهایی که انتخابات و سیاست در ایران دیگر برایشان مهم نیست. این گروه چون در ایران زندگی نمی کنند دلیلی برای شرکت در انتخابات نمی بینند. آنها بعضاً در انتخابات کشور محل سکونتشان شرکت می کنند و حتی بسیاری از آنان، این کار را نیز نمی کنند. برای اکثر اعضای این گروه آنچه که در ایران می گذرد اهمیتی ندارد.

ج – مخالفین نظام  از هر گروه و حزب که هرگونه فعالیت در این زمینه شامل شرکت در انتخابات را تأیید حکومت می دانند و از آن دوری می کنند. آنان این نحوه ی عمل خود را به نوعی مبارزه با نظام می دانند.

د – عده ای که برای خود چهره ای مخالف ساخته اند، هرچند در عمل کاری نکرده و نمی کنند و شرکت در انتخابات را نیز در انظار دوستان و اطرافیان شان خدشه ای به تصویری که از خود ساخته اند می پندارند. این عده به همین دلیل برای حفظ ظاهر و کاراکترشان با شرکت در هرگونه فعالیتی در ارتباط با سیاست های نظام مخالفت می کنند.

ه – عده ای که دوست داشتند در انتخابات شرکت کنند ولی به دلیل مشکلات حقوقی و قانونی نتوانستند رأی بدهند. پناهندگان سیاسی در برخی از کشورها با توجه به محدودیت های قانونی موجود جزو این گروه هستند. همچنین کسانی که به دلیل بعد مسافت این امکان برایشان میسر نشد، و نیز ساکنین کشورهایی که انتخابات در آن کشورها برگزار نشد.
***
در میان گروه های فوق سه گرایش کلّی در رابطه با معنای انتخابات و صندوق رأی قابل تشخیص است:
اول - اعتقاد به اینکه انتخابات (چه رأی دادن و چه رأی ندادن) می تواند در وضعیت سیاسی و اجتماعی و زندگی روزمره ی مردم و یا به طور کلی در نشان دادن و اثبات یک گرایش و اعتقاد تأثیرگذار باشد؛ حال این اعتقاد می خواهد اعتقاد به حقانیت و مشروعیت نظام باشد یا اعتراض و مخالفت با سیاست های جاری نظام یا تلاش برای کاهش مشروعیت آن و براندازی نظام

دوم - باور قطعی به اینکه رأی دادن یا ندادن در نظام فعلی معنا و تأثیری ندارد و رژیم هر گزینه ای را که خود بخواهد از صندوق بیرون می آورد

سوم - بی تفاوتی نسبت به وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به هر دلیل

همان طور که دیده می شود اکثریت این گروه ها یعنی 12 گروه از 17 گروه بالا شامل 1 (الف-ب-ج-د)، 2(د)، 3(الف، ب، ج، د) و 4(ج، د، ه) با وجود نظرات متفاوتشان به گرایش اول تعلق دارند، یعنی کسانی که در باور به اهمیت صندوق رأی اشتراک نظر دارند. در درون خود این گرایش کلّی نیز با اتکاء به آمارها تعداد کسانی که به این اهمیت با رویکردی مثبت باور داشتند (یعنی موافقان شرکت در انتخابات) اکثریت را داشتند و حرفشان را نیز به کرسی نشاندند. سه گروه یعنی 2(الف، ب) و 4(الف) به گرایش دوم تعلق دارند که شرکت در انتخابات را در این رژیم بی معنا می دانند، و دو گروه 2(ج) و 4(ب) نیز به گرایش سوم یعنی بی تفاوتی نسبت به انتخابات و مسائل مربوط به آن تعلق دارند.

حال اگر معیارمان را برای تشخیص گرایش ها در میان مجموعه ی گروه های فوق (منهای مدافعان روند فعلی سیاست های نظام و بی تفاوت ها) تغییر دهیم و باور به لزوم تغییر از طریق اصلاح تدریجی را در برابر باور به تغییر از طریق براندازی و انقلاب قرار دهیم اشتراکات بسیار واضح تر و پررنگ تر خواهند شد. با این معیار، تمامی گروه های منتقد وضع موجود به استثناء دو گروه 4(ج،د) که اقلیت مطلق اند با هم اشتراک نظر دارند، و تنها تردیدهایی درمورد نحوه ی اجرای انتخابات و وقوع یا عدم وقوع تقلب در آن است که آنها را از هم جدا می کند، و این جدایی همان طور که گفتیم صرفاً در روش است و نه در باورها و اهداف. 
نتایج فوق بیانگر اشتراکات موجود در میان گروه های به ظاهر متفاوت و مخالف است، چیزی که در ابتدا بیان کردیم، همان اشتراکاتی که در نگاه اول به چشم نمی آید اما با دقت بیشتر می توان آن را دید و از آن برای نزدیکی بیشتر و رسیدن به اهداف مشترک استفاده کرد.


به هر صورت انتخابات به پایان رسیده است، با هر انگیزه ای که برای شرکت یا عدم شرکت در آن داشتیم و در هریک از این گرو ها که قرار گرفته بودیم. حسن روحانی اکنون به عنوان هفتمین رئیس جمهور ایران انتخاب شده است. چه در داخل کشور باشیم یا نباشیم، چه رأی داده باشیم و چه تحریم کرده باشیم، انتخاب او برای همه ی ما تأثیرگذار خواهد بود. سران کشورهای جهان اکثراً از این انتخاب استقبال کرده و آن را شجاعت ستودنی مردم ایران دانسته اند، به جز اسرائیل که رسماً از پایان دوره ی ریاست جمهوری احمدی نژاد که خواسته یا ناخواسته بیشترین خدمت را به اسرائیل کرد متأسف است؛ دورانی که علی رغم حرف های تند احمدی نژاد بر علیه اسرائیل، برآیند کارهای او در جامعه ی جهانی عملاً بیشترین نفع را برای اسرائیل داشت. این واقعیت را مقامات اسرائیلی صادقانه اعلام کرده و می کنند. حُسن استقبال جامعه ی جهانی می تواند امتیاز مهمی برای روحانی باشد، امتیازی که امیدوارم قدرش را بداند و فرصت سوزی نکند. حسن روحانی در تبلیغات انتخاباتی خود وعده هایی همچون آزادی بیان، بهبود وضعیت اقتصادی، آشتی و تفاهم و تعامل با جامعه ی جهانی را داده است، و اکنون نوبت عمل به وعده هاست. هرچند، می دانیم که تحقق بعضی از این وعده ها زمان بر و مستلزم فرصت زیادی است. امیدواریم در روند انجام این وعده ها و برنامه ها کارشکنی نشود تا شادی و بزم مردمی که تأثیرات آن را مستقیماً در زندگی خود حس کرده و خواهند کرد به غم و ناامیدی نگراید، هرچند نباید فراموش کنیم که حتی در صورت وقوع چنین شرایطی نیز حرکتِ جمعیِ مردمی که کوشیده اند با استفاده از کمترین امکانات و روزنه های موجود از بار مشکلات جامعه ی خود بکاهند و گامی به پیش بردارند کماکان ستودنی خواهد ماند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر