۱۳۹۱ بهمن ۳۰, دوشنبه

رنجی که خامنه ای برد و کامی که احمدی نژاد













این نوشته عینا از صفحه فیس بوک علی اصغر رمضان پور نقل می شود.
از آنجایی که لینک دادن به فیس بوک در همه سایت ها مقدور نمی باشد، متن فوق را در اینجا می آورم.
همچنین در لینک زیر به منبع اصلی نوشته در فیس بوک دسترسی خواهید داشت.
http://goo.gl/WfreQ



این یادداشت را به سفارش صفحه ناظران بی بی سی فارسی نوشتم اما مسوول صفحه گفته است که لحن آن تند است و باید عوض شود تا قابل چاپ شود اما به نظر من با توجه به این که به نام من چاپ می شود و من یک روزنامه نگار مستقل هستم نیازی به تغییر آن ندیدم. اگر لحن آن تند است بخشیدن از شما. اگر هم تند نیست که خوب نیست. اما به هر حال از نظر دیدن نمونه های سانسوری که به طور طبیعی در رسانه های فارسی کم کم به عنوان معیار پذیرفته شده جالب است.

رنجی که خامنه ای برد و کامی که احمدی نژاد

انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در تابستان آینده شاید تلخ ترین انتخابات برای علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی و احتمالا آخرین نمونه تاریخی ولی فقیه، باشد. آقای خامنه ای که فکر می کرد با سرکوب بی رحمانه مردم معترض به تقلب در انتخابات و زنداني كردن رییس جمهور منتخب مردم ، رهبران اعتراضات، فعالان سیاسی و مدنی، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، شعرا و هر کس دیگر که نیروهای امنیتی اش دستشان برسد ، انتخابات شیریني پیش رو خواهد داشت، حالا دچار کابوس شده است.
حالا دیگر دوران خوش ولایت فقیه به پایان رسیده و مردی که روزی به زور حمایت گروه های فشار حزب الله برای به سکوت کشاندن مراجع واقعی در قم و مشهد خود را مرجع جا زد و ولی فقیه شد، حالا می بیند که همان گروه های فشار حزب الله هم برایش تره خرد نمی کنند.
آقای خامنه ای کارش به جایی رسیده است که برای نباختن به احمدی نژاد در انتخابات باید کاندیداهای مورد حمایت او را رد صلاحیت کند و سلاحی را که در ۳۰ سال گذشته در جمهوری اسلامی علیه اصلاح طلبان و منتقدان حکومت به کار برده می شده، علیه حزب اللهی ها و شبه حزب اللهی های طرفدار احمدی نژاد به کار ببرد. از آن سخت تر و آنچه در اصل این کابوس تیره و تار را برای آقای خامنه ای ترسناک تر کرده این است که ماشین رای سازی و رای شماری وزارت کشور احمدی نژاد که در ۱۳۸۸ به داد آقای خامنه ای رسید، همچنان در دست احمدی نژاد است و آقای خامنه ای ناگزیر است دست بسته و بی چون چرا آن را بپذیرد.
شورای نگهبان که آخرین امید آقای خامنه ای برای دست بردن در ارای اعلام شده از سوی وزارت کشور احمدی نژاد است، شاید بتواند همه هنرش را صرف رد کردن کاندیداهای اقای احمدی نژاد یا کاندیداهای نصفه نیمه اصلاح طلب کند و احتمالا دیگر رمقی برای دست بردن در آرای شمارش شده آقای احمدی نژاد برایش نخواهد ماند.
آقای خامنه ای که عادت کرده است همه نصیحت های عقلای باقی مانده در کشور، از شریک دیرین خودش، اکبر هاشمی رفسنجانی ، ـ که خامنه ای را به عنوان رهبر جمهوری اسلامی قالب کردـ گرفته تا محمد ملکی، رییس پیشین دانشگاه تهران و فعال حقوق بشر، را نشنیده بگیرد و به تدبیر بی ترمز حسین شریعتمداری و فرزند جوان و کم تجربه خود، مجتبی، یا قدرت امنیتی موهوم محمد نقدی و یاران بسیجی اش یا گزارش های راست و دروغ فرماندهان سپاه دل خوش کند، حالا می بیند که بد جور قافیه را باخته است.
از آن بدتر این كه هنوز هم کابوس سر بر اوردن دوباره مردم در انتخابات رهایش نمی کند. با وجود این که فرماندهان سپاه و نیروی انتظامی برای آسودگی خاطر آقای خامنه ای وعده داده اند که شورش گرسنگان را سرکوب خواهند کرد اما باز هم خیال او راحت نيست و دست آخر مشاوران امنیتی بیت آقای خامنه ای و اطلاعات سپاه، که این روزها وزارت اطلاعات را از احمدی نژاد اجاره کرده اند، برای بستن آخرین روزنه های حرف زدن از انتخابات، گروهی از روزنامه نگاران جوان و بی گناه و حتی به دور از سیاست را به زندان انداختند.
درست در موقعيتي که این کابوس ها نه شب آقای خامنه ای را رها می کنند نه روز، محمود احمدی نژاد با امید بسیار به سپردن اریکه قدرت در دور آینده ریاست جمهوری به دست یکی دیگر از افراد دارودسته خودش درحال جشن گرفتن بهار است. محمود احمدی نژاد در حالی بهار را پیشاپیش جشن گرفته است که مردم به جان آمده از سیاست های اقتصادی دولت او حتی امسال قدرت خرید آجیل شب عید را هم ندارند و در یک کمپین مدنی با هم قرار گذاشته اند امسال به نشانه اعتراض از خیر خرید پسته کیلویی ۶۰ هزار تومان بگذرند و البته تخمه کیلویی ۲۰ هزار تومان.
دیشب در یکی از شبکه های رادیویی جمهوری اسلامی شنیدم که یکی از شنوندگان رادیو، به شوخی ـ شاید هم جدی ـ در اس ام اسی گفته بود خبر خوب این که قیمت ها امسال نسبت به سال آینده نصف شده است. مطرح شدن چنین شوخی اي در رادیوی دولتی آن هم در وضعيتي که هر گونه سخن گفتن از شرایط بد اقتصادی مشمول سانسور و عقوبت می شود نشانه ای از این است که ممکن است دیگر حتی شعار های عوام گرایانه آقای احمدی نژاد هم توان آوردن گروه های محروم در شهرهای کوچک و روستاها را به پای صندوق های رای نداشته باشد. 
فراموش نکنیم که بنا بر شاخص های جمعیتی رسمی اي که دولت اعلام کرده و بر اساس محاسبات جمعیت شناسان، جمعیت ایران که در زمان برگزاری انتخابات دوم خرداد، یعنی نخستین دوره بر سر کار آمدن محمد خاتمی، رییس جمهوری پیشین، جمعیتی جوان محسوب می شد، اکنون جمعیتی است میانسال. معنای این تحول جمعیتی این است که سهم جمعیت بالای ۲۹ سال در انتخابات افزایش می یابد. به این ترتیب اهمیت درجه اول نسل جوان و جویای کار در انتخابات های ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۸ جای خود را به اهمیت نسل میانسال دارای کار و موقعیت اقتصادی مستقل می دهد. به این ترتیب روشن است که ارزیابی های اقتصادی در حال و هوای انتخاباتی تابستان آینده اهمیت بیشتری برای گروه های رای دهنده خواهد داشت. درست در همین شرایط است که نتایج برنامه های اقتصادی آقای احمدی نژاد به موضوع بحث اصلی در انتخابات تبدیل می شود. در چنین موقعیتی روشن است که آقای احمدی نژاد و دارو دسته اش ترجیح می دهند به جای تمرکز ببر ارزیابی های تلخ ازنتایج وعده های اقتصادی که تا به حال داده بودند، بحث را به سوی رویارویی آقای احمدی نژاد با دارو دسته نزدیک به آقای خامنه ای منحرف کنند و از بی اعتباری آقای خامنه ای و تیم سیاسی اش در میان مردم و بدنامی فرماندهان سپاه برای تطهیر خود سود ببرند.
به این ترتیب در حالی که امید چندانی به آمدن چهره های شناخته شده اصلاح طلب یا میانه رو به صحنه انتخابات نیست و حتی احتمال تایید صلاحیت چهره های میانی اصلاح طلب و میانه رو هم اندک است، به نظر می رسد که نزاع اصلی در انتخابات پیش رو میان کاندیدا های متصل به بیت آقای خامنه ای و کاندیداهای مورد حمایت آقای احمدی نژاد درجريان باشد. اما آشکار شدن طلیعه این نزاع به دامن زدن دو برداشت ـ به نظر من نادرست ـ از جدال انتخاباتی محمود احمدی نژاد و علی خامنه ای دامن زده است:
گروهی همچنان کلیشه تکراری جنگ زرگری را به نشانه بی اهمیت دانستن جنگ داخلی در اردوگاه حاکمیت جمهوری اسلامی به کار می برند. این گروه همان طور که اهمیت جناح های اصلاح طلب و میانه رو را در اردوگاه قدرت و در مسیر تحولات ایران نادیده می گرفتند امروز هم اهمیت سهم خواهی نیروهای گرداگرد احمدی نژاد را دست کم گرفته اند.
گروهی دیگر هم تا آنجا این جدال را جدی گرفته اند که می پندارند احمدی نژاد می تواند ـ یا می خواهد ـ خامنه ای را از صحنه به درکند. این گروه تا آنجا پیش رفته اند که حتی سخن از حمایت از احمدی نژاد در این جدال انتخاباتی به میان آورده و امیدوارند احمدی نژاد به نمایندگی از آن ها ترتیب سرنگونی جمهوری اسلامی را بدهد.
شاید این از بازی روزگار باشد که جمهوری اسلامی، که زمانی در دوره رهبری آیت الله خمینی به حمایت توده های مردمي می بالید اکنون ترجیح می دهد در یک انتخابات بی سر و صدا ماجرا را بین نیروهای دور بر رهبری و رییس جمهوری ایران حل و فصل کند و دل به این خوش سازد که از میان بیش از ۵۰ میلیون واجد شرایط رای دادن در ایران بخشی از آن ها را پای صندوق ها بیاورد و به غايله فیصله دهد. اما معلوم نیست ماجرا همان طور که مقامات امنیتی دور ور بر آقای خامنه ای یا رای شماران وزارت کشور احمدی نژاد حساب و کتاب کرده اند پیش برود. صحنه انتخابات در ایران به رغم همه دست کاری ها و به قول جدید تر ها مهندسی انتخابات، در بسیاری موارد به گونه ای دیگر پیش رفته است. 
فضای اجتماعی ایران را به رغم همه سرکوب ها و محدودیت ها نمی توان فضایی مرده و منفعل دانست. در چنین دیکتاتوری هایی، همیشه پشت در خانه ها و در پچ پچه های مردم وحشت زده و به جان آمده از فشارهای اقتصادی و مدنی، حرف ها و زمزمه هایی هست که دیکتاتور و دور بری هایش خیلی دیر می شنوند.

۱ نظر:

  1. به مسوول صفحه ناظران بی بی سی بگید با ماست بخوره که از تندیش کم کنه !یا به قول رضا مارمولک شما ماستتو بخور !!!

    پاسخحذف