۱۳۹۲ خرداد ۱۶, پنجشنبه

ما فرنگ نشینان و انتخابات ایران









حامد راد

این یک واقعیت بدیهی است که ما ایرانیان خارج از کشور، همه ایرانیان نیستیم.
اکثریت ما ایرانیان درون کشور زندگی می کنند و تمام مسائل کشور را خواسته یا ناخواسته، با گوشت و پوست و استخوانشان لمس می کنند.
هر تصمیمی که گرفته می شود بایستی اولویت ایرانیان درون کشور در آن لحاظ شود، این چیزی است که من به آن اعتقاد دارم.

همواره سعی کرده ام واقع بینانه به مسائل نگاه کنم، نه مانند بعضی کانال های لس آنجلسی که هر سال وعده می دهند سال بعد در تهران خواهند بود و این وعده ها سی و اندی سال است که تکرار می شود.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، آن نظام فعلا استمرار دارد و برقرار است. انتخابات برگزار می کند و هر تصمیمی که می گیرد در زندگی مردم تاثیر مستقیم دارد.
در هر انتخاباتی که برگزار می شود نیز گفته می شود که هر رای به هر نامزد، رایی به نظام است. این نظریه می تواند در مورد برخی درست و در مورد بعضی دیگر نادرست باشد. هر کسی با دلیلی که فقط خود می داند رای می دهد.
نظر آقا برای من بی ارزش است، مگر هر بار که دژمن دژمن می کند و دروغ می گوید پذیرفته و باور کرده ایم که این بار نیز همان کار را تکرار کنیم؟

بعضا مانند زمان خاتمی، ثباتی معقول تر از قبل حاکم می شود، روابط بین الملل بهتر می شود، اوضاع اقتصادی کمتر بالا و پایین دارد، کمی آزادی های مدنی تجربه می شود و ... ، من شخصا از آن دوران خاطرات خوشایندی دارم که برایم با ارزش است هرچند برخی دوستان خاتمی را سوپاپ اطمینان می نامند.
و گاه مانند زمان احمدی نژاد، اوضاع بدتر و بدتر می شود، روابط بین ایران و دیگر کشورها به حداقل می رسد، اوضاع اقتصادی کمر مردم (چه دارا و چه ندار) را به هر نحوی خم می کند و هرج و مرج کامل در این زمینه حکم فرما می شود، محدودیت های مدنی افزایش می یابند و باقی را همه می دانیم.
ما فرنگ نشینان، یا بایستی فراموش کنیم که عزیزانمان در ایران هستند و طرح نظر کنیم و یا با در نظر گرفتن اینکه اکثریت ایرانیان در ایران هستند و بایستی اولویت های آنها در درجه اول اهمیت قرار بگیرد این کار را بکنیم.
من نمی توانم این گونه نگاه کنم که به بهای سرنگونی نظام، عزیزان و هموطنان داخل ایران من و زندگی آنان نیز از بین برود و به فلاکت کشیده شود، صرفا چون من با این نظام و اساسش مخالفم. ارزش این اشخاص برای من بسیار بیشتر از نظام و حکومت جمهوری اسلامی است.
اینکه انتظار داشته باشیم کاندیداهای عبور کرده از فیلتر شورای نگهبان، بایستی با همه سیاستهای نظام، آن گونه که ما مخالفیم، مخالف باشند و قصد براندازی داشته باشند و نظام را سرنگون کنند، تصوری کودکانه و غیر معقول است. این افراد در چارچوب همان قانون اساسی وارد عرصه شده اند که ولایت فقیه نیز جزو لاینفک آن است.
من همه این افراد را یکسان نمی بینم و هر یک از آنها که انتخاب (یا حتی انتصاب) شود، تاثیر متفاوتی نسبت به دیگران در اداره کشور و در نتیجه زندگی مردم خواهد داشت.
کسی که هنوز نیامده، طرح رجعت به 1400 سال پیش می دهد و شادی آفرینی مردم را در مراسم عزاداری ائمه می بیند و یا کسی که در پاسخ به سوال "چه طرحی برای سلامت مردم جامعه دارید؟" از نسل تری جی و فور جی موبایل برای کنترل سلامت مردم حرف می زند (بر فرض اینکه همه ایرانیان موبایل هوشمند داشته باشند) با کسی که تجربه موفق کنترل قیمت ارز و ثبات اقتصادی دارد، مطمئنا فرق دارد.

 
از آنجایی که مردم به: 
آرامش روانی
عدم تورم و گرانی
ثبات اقتصادی (حتی بیش از سیاسی)

روابط بین الملل
کاهش تحریم ها که بار آن مستقیما بر دوش مردم است
درمان پزشکی و دارو
سبد خرید غذایی مناسب
دریافت مبادلات معوقه از دولت
تقویت ارزش ریال (یا تومان) و بسیاری موارد دیگر

نیاز دارند که مستقیم با غیر مستقیم به اوضاع سیاسی داخلی و دیپلماسی بین المللی ارتباط دارد.
من از کسی که بتواند:
 حداقل ها فراهم کند
مثل آدم حرف بزند و با ادبیات مناسب یک رئیس جمهور آشنا باشد
(ممه اش را لولو نبرد و قطعنامه دان ها را پاره نکند و آب را به جایی از آنها نریزد که از آنجا می سوزند!!)
تنش افزایی نکند
روابط بین الملل را احیا کند
تحریم ها را کمتر کند
ثبات اقتصادی را به جامعه برگرداند (حتی به بیشتر نشدن تورم و قیمت ارز راضیم، اگر کمتر هم شد صد البته بهتر)،

استفبال می کنم.
چرا که تک تک موارد فوق با زندگی روزمره مردم مرتبط و تاثیر گذار است و این واقعیتی است که با سیاست زدگی از آن غافل می شویم.
اگر بعضی از ما در سال 1384 با لج کردن و برای مخالفت با هاشمی، یا انتخاب یک غیر آخوند، یا انتخاب کسی مثل احمدی نژاد که بیاید و هر کاری که دوست دارد بکند تا نظام سرنگون شود!  به احمدی نژاد رای دادیم! یا اصلا رای ندادیم، حال و روزمان اینچنین نبود، نظام هم سرنگون نشد، آنچه شد صرفا بدتر شدن وضعیت زندگی مردم بود و لاغیر، فرقی هم نمی کند که کارگر ساده باشیم یا کارخانه دار، هر کسی به هر نحوی صدمه دیده است.
من انتظار معجزه ندارم، هیچ کسی از هیچ جناحی نمی تواند بهشت بسازد، کار یکی دو شب هم نیست، سالها زمان می برد، ولی کمترین تغییر مثبت به نفع مردم برای من اهمیت دارد حتی اگر برای بعضی ها بی اهمیت باشد.
برای من اهمیت دارد که آن کارگر یا کارمند ساده ای که فعلا و به سختی قدرت خرید یک کیلو گوشت را دارد، همین را نیز از دست ندهد.

انتظار توسعه سیاسی خاصی را ندارم، اینکه وضع موجود بدتر نشود، خود موفقیت است. اگر در تماس با عزیزانتان در ایران باشید این را تایید خواهند کرد.
اعتراف می کنم که کف مطالباتمان پایین تر آمده، تلاش کنیم آنچه مانده را، بیشتر از کف ندهیم.
پس من رای می دهم.
به کسی که بتواند بهتر از بقیه این تغییرات مثبت را ایجاد کند، هر چند کم.
ابتدا عارف و سپس روحانی با توجه به برنامه هایشان، با شناختی که از آنها دارم و با تجربه عملکردشان در گفتار و عمل، گزینه های من هستند.
حتی اگر شخص دیگری از صندوق رای در بیاید، من تلاشم را کرده ام. پشیمان نخواهم بود.
آنچه که برایش رای می دهم، سرنوشت مردم کشور من است نه نظامی که وضع را به اینجا رسانده است و با تحریم انتخابات، سقوط نکرده و نمی کند.




پی نوشت:
باب انتقاد محترمانه باز است، از هرگونه نظر، لیبل و برچسب روی پیشانی و بحث در این مورد استقبال می کنم.
هرگز به کسی امر و نهی نکرده ام که کاری را بکند یا نکند، نه این حق را دارم و نه اگر داشته باشم نیز، انجام می دهم
متقابلا به کسی هم اجازه نمی دهم برای من این کار را بکند.
نظر دادن محترمانه دوستان، موافقین و مخالفین، متفاوت است با امر یا نهی.

این نوشته در چند روز گذشته برای ملموس بودن بیشتر به مقدار چند سطر نسبت به ویرایش اولیه بیشتر شده است.

۹ نظر:

  1. از نظر من، این نظام کسی را از صندوق بیرون می آورد که خودش می خواهد و رای من و شما نقشی ندارد ... وگرنه فرمایشات شما کاملا متین و منطقی هستند.

    پاسخحذف
  2. آفرین مطلب را بسیار عالی بیان کردید من در داخل کشور زندگی می کنم ولی حرف دلم را بهتر از خودم بیان کردید بگذارید آقای خامنه ای رای مرا رای به خودش بداند مهم نیست آنچه مهم هست اینست که اگر من رای به مثلا" آقای عارف ندهم در واقع به آقای جلیلی کمک کرده ام و مشگلات خودم را چند برابر کرده ام
    خدا عمرتان بدهد سلامت باشید

    پاسخحذف
  3. من رای میدهم بدلیل اینکه پروسه نابودی کشور متوقف شود. یا سعی بر ان میکنم به امید موفقیت... همانطور که نظام سعی در نابودی من و این کشور دارد. اینجا بحث تقابل خواسته هاست و به احتمال و فرض شکست، نباید شکست را پذیرفت و میدان خالی کرد... امید به پیروزی دارم هرچند اندک.ادعای پوپولی شناسنامه من مهر نداره چیه که عده ای دارن.شناسنامه تمیزو بیرنگ را میخوان کجا ببرن و به کی بفروشن؟

    پاسخحذف
  4. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  5. با سلام، بسیار شیوا و زیبا سخن گفتید و از خواندن نوشته یتان لذت بردم. به خصوص که چند سالی‌ است خارج از کشور زندگی‌ می‌کنم و عزیزانم همه در ایران به سر میبرند. گرچه به نظرتان احترام میگذارم اما به گونه‌ای دیگر به این ماجرا نگاه می‌کنم. شما میدانید و همه هم می‌دانند که نابرد رنج گنج میسر نمی‌شود! تحمل فشارهای اقتصادی برای ایرانیان داخل از کشور و فشارهای سیاسی برای ایرانیان خارج (که به واقع کمر من یکی‌ را در عرض همین چند سال خم کرده) گرچه ناخوشایند است اما هرگونه (هرگونه!!!) کمک به بقای این نظام، فقط و فقط زمان سرنگونی را به تعویق می‌اندازد و فقط نقش مسکنی دارد که به جای درمان درد فقط آنرا برای مدتی‌ ساکت می‌کند. برای رسیدن به فردایی بهتر ناگزیر از پرداخت هزینه هستیم. خاتمی آمد و اوضاع کمی‌ بهتر شد بعد چی‌ شد؟ و حالا بعد از احمدی‌نژاد کسی‌ بیاید که اوضاع حتی کمی‌ بهتر شود، بعد چه میشود؟!؟!؟ تنها و تنها و تنها چیزی که این حکومت می‌خواهد شرکت مردم در انتخابات است چون حتا اگر کمی‌ هم نتیجه به سود مردم باشد، صدها برابر به سود حکومتیست که مردم از آن‌ راضی‌ نیستند. هرچه می‌سنجم و بالا پایین می‌کنم تحمل فشار برایم ارزشمندتر از رأی دادن از روی استیصال و ناچاریست. (ممنون میشوم اگر کسی‌ نظرم را خواند، دیدگاه خودش را نیز بیان کند)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. فرناز عزیز من هم چند سالی هست که خارج کشور هستم و رای می دم. رای ندادن مبارزه نیست. مبارزه تاکتیک می خواد. کسایی که انتخابات رو تحریم می کنن چی به جاش پیشنهاد می دن؟ من کاملا با این موضوع باز برخورد می کنم و اگه راه عملی ای ببینم نظرم رو تغییر خواهم داد. بذارید نگاهی به دور و برمون بندازیم.به نظر من فقط حکام نیستند که باید از تاریخ درس بگیرن ما هم هستیم. همین چند سال اخیر 5 دیکتاتور از قدرت به زیر اومدن، از یه طرف مبارک و بن علی در تونس و مصر، و از طرف دیگه صدام، قذافی و الان اسد. دو تای اول دیکتاتورهایی نسبتا مدرن تقریبا در سطح شاه ایران که همون طور که دیدیم خیلی زود با پای خودشون کنار کشیدن، و 3 تای دیگه دیکتاتورهایی که تا کشور و مردمشون رو به بیچارگی نکشوندن و در نهایت با کمک و حضور نیروهای خارجی از قدرت کنار نرفتند. در کنارش شیلی بود با دیکتاتوری مثل پینوشه که در قامت 3 تای آخر بود و واقعا چطوری رفت کنار؟ با قدرت گرفتن نیروهای مخالف کوچک داخل و نه خارج نظام. حالا شما واقعا جمهوری اسلامی رو کدوم یک از اینا می بینین؟ گروه اول یا دوم؟ بی شک جمهوری اسلامی مثل مبارک و بن علی نیست. برای پایین کشیدنش از قدرت من راه عراق، سوریه و لیبی رو انتخاب نمی کنم، راه شیلی رو انتخاب می کنم و ترجیح می دم اسب تروا و حتی کم رمق گروه های دگراندیش وارد بدنه بشن و کم کم ضعیفش کنن. تا اجازه ندیم که با یکدست شدن به قدرتی برسن که مثل کره ی شمالی دیگه نشه تکونش داد. تاریخ همیشه از این حرکت مردم فرانسه که با دستکش سفید به ژاک شیراک برای جلوگیری از انتخاب شدن لوپن رای دادن، به عنوان یک حرکت با بلوغ سیاسی یاد می کنه. به قول مارگارت تاچر ( اگرچه من علاقه ای بهش ندارم اما با امر سیاسی باید سیاسانه برخورد کرد نه با قهر) " دیکتاتورها رو نباید به کنار رینگ کشوند، بلکه در وسط میدان باید ضعیفشون کرد". من به عنوان کسی که در دوره رفسنجانی و خاتمی در ایران دانشجو بوده و در دوره ی خاتمی و احمدی نژاد کار کرده این ضعیف شدن هسته ی حاکمیت رو با گوشت و پوست در 8 سال دوره ی خاتمی می بینم. (این ها رو برات نوشتم چون برخلاف سایر تحریم کننده ها رای دهنده ها رو خائن خطاب نکردی و خواستی که دیگران نظرشون رو بگن)

      حذف
  6. با توجه به اینکه شما خود یکی از ایرانیان خارج نشین هستید چه خوب بود اگر خود به توصیه ی خود عمل می کردید و نظرات شخصی خود (که برای ایرانیان داخل ایران رای دادن بهتر از رای ندادن است) به عنوان حقیقت غیر قابل شک بیان نمی کردید. من به شخصه بسیاری از ایرانیان داخل ایران را می شناسم که با شما مخالفند.
    چه خوب بود که خود به توصیه ی خود عمل می کردید و خاموش می ماندید و می گذاشتید کسانی که فکر می کنند صلاحیت اظهار نظر دارند اظهار نظر کنند.

    پاسخحذف
  7. ما ایرانیانی که خارج از ایران زندگی می کنند و از وزارت اطلاعات و مقامات امنیتی وحشتی ندارند، به رسانه ها دسترسی دارند، میتوانند اخبار و اطلاعات درست را دراختیار ایرانیان داخل بگذارند و آنها را آگاه کنند که وقتی خامنه ای میگوید شرکت در انتخابات و انداختن رای درصندوق نشانه تایید جمهوری اسلامی است پس وظیفه ما ایرانیان داخل است که هرگز پای صندوق های رای ظاهرنشویم تا اینها بدانند که درمیان مردم هیچ مشروعیتی و پایگاهی ندارند و اگر برسرکارند به سبب آن مسلسلی است که در دست دارند.

    پاسخحذف
  8. بسیار خلاصه و مفید و منطقی. امیدوارم این بساط منطقی که امروز بین برخی راه افتاده به جای خود باقی بمونه. هرچند در این دوره هم شکست بخوریم. با منفعل بودن چیزی حل نمی شه. هر چند این منفعل نبودن فقط منوط به شرکت در انتخابات نیست.

    پاسخحذف